[ad_1]
باربارا ، سپتامبر در پرتگاه یک مراسم عقد کاپلا از تمام برنامه های ما تبخیر می شود و در مفرغ قصرهای پاره شده آن است که اشک بدن داغدار من برای نبود تو می میرد تا من را گریه کند ، بر روی زخم های توخالی قلب من شکستن شاید برای شما من چیزی بیش از یک خاطره نباشم ، یا آن وقت شاید من بخواهم مجازات شوم ، بنابراین در اعماق روح شما قضاوت می کنم ، به عنوان یک طرد شده که چیزی بیش از این نمی خواهد.
[ad_2]
کتاب Stances de la désespérance : Recueil